جلسه دوم سخنرانی مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی ره محرم1380

جلسه دوم سخنراني مرحوم ايت الله مجتبي تهراني ره 1380

مجموعه قيام و انقلاب امام حسين تعاون

 

در جلسه گذشته عرض كردم كه قيام امام حسين (ع) بر محور دو چيز بود؛

یكى مسأله عدم تعاون به اثم و عدوان كه نمودارش همان حركت حضرت از مدينه به مكّه است و ديگرى مسأله امر به معروف و نهى از منكر كه مصداق اتمّش همان حركت حضرت از مكّه به سوى كوفه است 

نياز انسان به تعاون

براى روشن شدن مصبّ بحث اين را عرض مى‏كنم كه انسان داراى دو بُعد است؛

يك بُعد مادّى و يك بُعد معنوى.

در اين مسأله هيچ شبهه‏اى نيست. انسان در بُعد مادّى‏اش اين‏طور است كه به‏تنهايى نمى‏تواند امور معيشتى‏اش را اداره كند و به تعبير ساده احتياج به همكارى ديگران دارد. در بُعد معنوى هم اين بحث مطرح است. يعنى انسان در سير معنوى‏اش نيز احتياج به كمك و همكارى دارد و به‏تنهايى نمى‏تواند خودش را اداره كند. به تعبير ديگر، انسان چه در بُعد مادّى و چه در بُعد معنوى‏اش خودكفا نيست

چون انسان خودكفا نيست و نمى‏تواند خودش را به‏تنهايى اداره كند، احتياج به «اعانه» دارد. هم در زندگى مادّى‏اش احتياج به كمك ديگرى دارد و هم در بُعد معنوى‏اش نيازمند ديگرى است. مسأله اعانه و تعاون اينجا مطرح مى‏شود. (3)

متن کامل سخنرانی در ادامه مطلب ...
ادامه نوشته

جلسه اول سخنرانی مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی ره محرم 1380

جلسه اول سخنرانی مرحوم آیت الله شیخ مجتبی تهرانی ره محرم 1380

مجموعه قيام و انقلاب امام حسين تعاون

                        جلسه اوّل 1

 أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم،

 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى أعْدَائِهِمْ أجْمَعِين

 أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم

 «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لَا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب». 2

موضوعى كه در اين ايّام- كه متعلّق است به حضرت امام حسين (ع) و آن حركتى كه ايشان براى بقاء اسلام فرمودند- به ذهنم آمد عرض كنم، جنبه‏هاى مختلفى دارد كه يكى از ابعاد آن، جنبه تاريخى است. البته كسانى كه با مباحث بنده مأنوسند مى‏دانند كه من معمولًا مباحث تاريخى را مطرح نمى‏كنم و اگر هم گاهى اين مباحث مطرح شده در راستاى مطالب اساسى بوده است؛ «3» امّا در ابتداى اين بحث به چند حادثه كه در تاريخ حركت امام حسين (ع) اتفاق افتاده است اشاره مى‏كنم تا موضوع بحث روشن شود

چند واقعه تاريخى‏

در تاريخ ثبت است كه معاويه قبل از آنكه از دنيا برود در اواخر عمرش سفرى به مدينه رفت و آن سفر را هم به اين قصد انجام داد كه در مدينه با امام حسين (ع) ملاقات كرده و به خيال خودش حضرت را قانع كند كه ايشان خلافت پسرش- يزيد- را بپذيرند. البته علاوه بر امام حسين (ع) سه نفر ديگر را هم مدّ نظر داشت كه عبارت بودند از عبدالله بن‏عمر و عبدالله بن‏زبير و عبدالرحمن بن‏ابى‏بكر كه اين چهار نفر كسانى بودند كه در آن زمان و در جامعه اسلامى از جهات مختلف مانند شخصيت خانوادگى، بيش از ديگران مورد توجه بودند. امّا در ميان اين چهار نفر، معاويه بيشتر به امام حسين (ع) توجه داشت؛ چون مانع اساسى بر سر راه خلافت يزيد، ايشان بود                   

ماجراى ملاقات معاويه با امام حسين (ع) خيلى مفصّل است و من قصد ندارم آن را به طور كامل نقل كنم. فقط به يكى دو قطعه مهم از ماجرا كه جنبه ريشه‏اى دارد با استناد به كتب عامّه و خاصّه اشاره مختصرى مى‏كنم

در كتاب الإمامه و السياسه «4» مى‏نويسد معاويه وقتى با امام حسين (ع) مواجه مى‏شود شروع مى‏كند به گفتن مطالبش و ضمن تعريف و تمجيد از پسرش، از امام حسين (ع) براى فرزندش يزيد تقاضاى بيعت مى‏كند. حضرت در جواب به او مى‏فرمايند اين‏قدر از يزيد تعريف نكن؛ بلكه از سگ‏هاى شكارى‏اش و از چنگ و عودش و كبوترهايش و خلاصه از آن كثافت‏كارى‏هايش بگو

متن کامل سخنرانی در ادامه مطلب ...

ادامه نوشته